رویای مرمری
چه خوب شد که یک چکه ماه افتاد بر سر شب های تنهایی ام
چه خوب شد که ستاره های نقره ای بر سرمان می بارند
این همه چشم برای تماشای تو کم است
باید به تو نگاه کرد
ای دیدنی ترین رویای مرمری من...
می خواهم گاهی بی اجازه خانه دلت را دید بزنم
آری..
باید به تو نگاه کرد